«ابراهیم» که یکی از پیشمرگان مسلمان کرد است به همراه «رضا»، یکی از افراد اطلاعات و عملیات سپاه و چند رزمندهی دیگر، از بمباران شیمیایی یکی از روستاهای منطقهی مرکزی کردستان اطلاع مییابند. آنها به مقر موقت عراقیها در منطقه نفوذ کرده و درمییابند که دهکدهی «ابراهیم» هدف بعدی عملیات دشمن است. تا رسیدن نیروهای کمکی سپاه، ابراهیم و رزمندگان باید مردم را آماده نمایند تا یک شبانهروز در مقابل بمباران شیمیایی و حملهی نیروهای پیادهی مجهز به وسایل شیمیایی عراقیها مقاومت نمایند...
در اپیزود اول «خداحافظ رفیق» جانباز شیمیایی به نام مسلم که همسرش او را ترک کرده، با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار میگذارد. او به همراه دوستان شهیدش با موتور سیکلت از میادین مختلف تهران، مکانها و دوستان محتلف از جمله جانباز قطع نخاعی به نام اصغر در بیمارستان، بازدید میکند و از اصغر میخواهند که زندگی مادی این جهان را رها ساخته و همراه آنان شود. او نیز میپذیرد و همراه آنان به بهشت زهرا بازمیگردد. به هنگام خداحافظی، مسلم که تنها مانده، گریه و زاری میکند و از شهیدان میخواهد که او را نیز با خود ببرند؛ اما ایشان پاسخ میدهند که در این خصوص اجازهای ندارند. مسلم با پافشاری موفق میشود اذن شهادت را اخذ و همراه شهیدان برود.